Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
actually
/ˈæk.tʃu.ə.li/ = ADVERB: واقعا, عملا, در حقیقت, بالفعل, فعلا;
USER: در حقیقت, واقع, در واقع, واقعا, عملا
GT
GD
C
H
L
M
O
add
/æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن;
USER: اضافه کردن, اضافه, افزودن, اضافه کنید, اضافه می
GT
GD
C
H
L
M
O
again
/əˈɡenst/ = ADVERB: دوباره, باز هم, باز, دیگر, مجددا, نیز, پس, یکبار دیگر, از نو, مکرر, بعلاوه, دگربار, از طرف دیگر;
USER: دوباره, دیگر, مجددا, باز, باز هم
GT
GD
C
H
L
M
O
against
/əˈɡenst/ = PREPOSITION: علیه, در برابر, ضد, در مقابل, با, بر, مخالف, به, برعلیه, برضد, مجاور, بسوی;
USER: در برابر, در مقابل, با, ضد, بر
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
alva
= USER: آلوا,
GT
GD
C
H
L
M
O
am
/æm/ = VERB: هستم, اول شخص;
USER: هستم, صبح, هستم و
GT
GD
C
H
L
M
O
american
/əˈmer.ɪ.kən/ = ADJECTIVE: امریکایی, ینکه دنیایی, مربوط بامریکا;
USER: امریکایی, AMERICAN, آمریکایی, آمریکا, های آمریکایی
GT
GD
C
H
L
M
O
amount
/əˈmaʊnt/ = NOUN: مقدار, مبلغ, میزان, عده, مقدار میزان, مایه;
VERB: بالغ شدن, رسیدن;
USER: مقدار, میزان, مبلغ, به مقدار, مقدار قابل
GT
GD
C
H
L
M
O
amounted
/əˈmaʊnt/ = VERB: بالغ شدن, رسیدن;
USER: بالغ, میزان, به میزان, بالغ بر, بالغ می
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
aplomb
/əˈplɒm/ = NOUN: اعتماد بنفi, حالت عمودی, اطمینان بخود;
USER: اعتماد بنفi, اعتماد به نفi, به خودباوری, اطمینان بخود, اعتماد بنفi به,
GT
GD
C
H
L
M
O
application
/ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست;
USER: کاربرد, برنامه, نرم افزار, درخواست, استفاده
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
asked
/ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواسته;
USER: خواسته, پرسید, خواست, خواسته شده
GT
GD
C
H
L
M
O
assigned
/əˈsaɪn/ = ADJECTIVE: معین, موعود;
USER: اختصاص داده, اختصاص, تخصیص داده, اختصاص داده شده, تخصیص داده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
available
/əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید;
USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است
GT
GD
C
H
L
M
O
away
/əˈweɪ/ = ADVERB: دور, بیرون, دور از, بعد, بی درنگ, بیرون از, بیک طرف, بطور پیوسته;
ADJECTIVE: کنار, رفته, دور افتاده, یکسو;
USER: دور, و دور, را دور, دور از, کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
back
/bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب;
NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران;
ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی;
USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی
GT
GD
C
H
L
M
O
backup
/ˈbæk.ʌp/ = NOUN: پشتیبان;
ADJECTIVE: عوضی;
VERB: پشتیبانی کردن;
USER: پشتیبان گیری, نسخه پشتیبان تهیه, ها نسخه پشتیبان تهیه, نسخه پشتیبان تهیه کرده, نسخه پشتیبان تهیه می
GT
GD
C
H
L
M
O
balloon
/bəˈluːn/ = NOUN: بالون, بادکنک;
VERB: با بالون پرواز کردن;
USER: بالون, بالن, بادکنک, با بالون, بالون در
GT
GD
C
H
L
M
O
bar
/bɑːr/ = NOUN: بار, مانع, میله, شمش, خط, میکده, تیر, وکالت, میل;
PREPOSITION: بجز, باستثناء;
VERB: مانع شدن;
USER: بار, نوار, میله, شمش, تیر
GT
GD
C
H
L
M
O
barcode
/bæpˈtaɪz/ = USER: بارکد, بارکد در, بارکد و, بارکد های, بارکد از
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
because
/bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه;
USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
before
/bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه;
ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه;
USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
bin
/bɪn/ = NOUN: صندوق, لاوک, انبارک, صندوقچه, گردران, جازغالی, تغار, اخور;
USER: صندوق, بن, سطل, اسامه بن, ابن
GT
GD
C
H
L
M
O
bit
/bɪt/ = NOUN: ذره, تکه, خرده, قطعه, مته, لقمه, دهنه, سرمته, پاره, لجام, رقم دودویی, ریزه, تیغه رنده;
USER: ذره, کمی, بیتی, بیت, کمی در
GT
GD
C
H
L
M
O
book
/bʊk/ = NOUN: کتاب, دفتر, فصل, سفر, فصل یاقسمتی از کتاب;
VERB: رزرو کردن, توقیف کردن, در کتاب یادفتر ثبت کردن;
USER: کتاب, کتاب را, کتاب های, دفتر, کتاب به
GT
GD
C
H
L
M
O
booked
/bʊk/ = VERB: رزرو کردن, توقیف کردن, در کتاب یادفتر ثبت کردن;
USER: رزرو, رزرو شده, رزرو شده است, کارت, رزرو کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
booking
/ˈbʊk.ɪŋ/ = VERB: رزرو کردن, توقیف کردن, در کتاب یادفتر ثبت کردن;
USER: رزرو, رزرو در, رزرو از, به رزرو, و رزرو
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
brand
/brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز;
VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن;
USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به
GT
GD
C
H
L
M
O
briefly
/ˈbriːf.li/ = ADVERB: بطور خلاصه;
USER: بطور خلاصه, طور خلاصه, به طور خلاصه, به طور مختصر, به طور خلاصه به
GT
GD
C
H
L
M
O
bring
/brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن;
USER: را, آورد, ارمغان بیاورد, به ارمغان بیاورد, را به
GT
GD
C
H
L
M
O
browser
/ˈbraʊ.zər/ = NOUN: کسیکه جسته و گریخته میخواند;
USER: مرورگر, مرورگر و, مرورگر را, مرورگر وب, به مرورگر
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
button
/ˈbʌt.ən/ = NOUN: دکمه, تکمه, غنچه, هر چیزی شبیه دکمه;
VERB: تکمه زدن, با دکمه محکم کردن;
USER: دکمه, فشار دهید, را فشار دهید, روی دکمه, را کلیک کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
call
/kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری;
VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن;
USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
carry
/ˈkær.i/ = NOUN: رقم نقلی;
VERB: بردن, حمل کردن, حمل و نقل کردن, بدوش گرفتن;
USER: بردن, حمل, را حمل, ادامه می دهند, حمل می
GT
GD
C
H
L
M
O
carton
/ˈkɑː.tən/ = NOUN: کارتن, مقوا, جعبه مقوایی, جاکاغذی;
USER: کارتن, مقوا, هر کارتن, کارتن های, کارتن موجود می
GT
GD
C
H
L
M
O
case
/keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام;
VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن;
USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه
GT
GD
C
H
L
M
O
cetera
/ɪt ˈset.ər.ə/ = USER: غیره, غیره گردد, و غیره,
GT
GD
C
H
L
M
O
change
/tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل;
VERB: تغییر دادن, عوض کردن, عوض شدن, تبدیل کردن, تغییر کردن;
USER: تغییر, عوض, را تغییر, را تغییر دهید, تغییر می
GT
GD
C
H
L
M
O
click
/klɪk/ = NOUN: تیک, صدای مختصر, تلنگر, صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین;
VERB: صدا کردن;
USER: کلیک کنید, کلیک, را کلیک کنید, با کلیک, کلیک بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
cloud
/klaʊd/ = NOUN: ابر, سحاب, توده ابرومه, توده انبوه;
VERB: ابری شدن, سایه افکن شدن;
USER: ابر, ابری, های ابر, ابر به
GT
GD
C
H
L
M
O
code
/kəʊd/ = NOUN: قانون, رمز, برنامه, دستورالعملها, نظام نامه;
VERB: رمزی کردن, بصورت رمز دراوردن;
USER: قانون, کد, کد های, رمز, code فعال
GT
GD
C
H
L
M
O
complete
/kəmˈpliːt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام, مکمل;
VERB: کامل کردن, تکمیل کردن, انجام دادن, بانجام رساندن, سپری کردن, خاتمه دادن;
USER: کامل, تکمیل, را کامل, را تکمیل, تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
computers
/kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی;
USER: کامپیوتر, کامپیوترهای, رایانه های, کامپیوتر های, رایانه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
container
/kənˈteɪ.nər/ = NOUN: ظرف;
USER: ظرف, کانتینر, ظروف, ظرف را, های کانتینری
GT
GD
C
H
L
M
O
could
/kʊd/ = VERB: میتوانست;
USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند
GT
GD
C
H
L
M
O
counts
/kaʊnt/ = NOUN: کنت, شمار;
USER: تعداد, شمارش, فقره, می شمارد
GT
GD
C
H
L
M
O
couple
/ˈkʌp.l̩/ = NOUN: زوج, زن و شوهر, جفت, دوتا, نر و ماده;
VERB: جفت شدن, جماع کردن, جفت کردن, وصل کردن, بهم بستن, پیوستن, عمل امتزاج و جفت کردن;
USER: زن و شوهر, چند, زوج, جفت, زن و شوهر به
GT
GD
C
H
L
M
O
create
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می
GT
GD
C
H
L
M
O
created
/kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: ساخته;
USER: ساخته, ایجاد, ایجاد شده, ایجاد می, را ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
currently
/ˈkʌr.ənt/ = USER: در حال حاضر, حال حاضر, حال حاضر در, در حال حاضر در, حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
cycle
/ˈsaɪ.kl̩/ = NOUN: چرخه, دوره, سیکل, دور, چرخ, دوره گردش, یک سری داستان درباره یک موضوع;
VERB: چرخه زدن, سوار دوچرخه شدن, بصورت دورانی یا متناوب ظاهر شدن;
USER: چرخه, سیکل, دوره, دور, چرخه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
cyclone
/ˈsaɪ.kləʊn/ = NOUN: گردباد, طوفان موسمی, باد تند و شدید;
USER: گردباد, سیکلون, طوفان, طوفان موسمی, باد تند و شدید
GT
GD
C
H
L
M
O
date
/deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل;
VERB: تاریخ گذاشتن, تاریخ گذاردن, مدت معین کردن;
USER: تاریخ, عضویت, تاریخ عضویت, زمان, خرما
GT
GD
C
H
L
M
O
default
/dɪˈfɒlt/ = NOUN: قصور, کوتاهی, غفلت, غیاب;
VERB: نکول کردن;
USER: قصور, پیش فرض, طور پیش فرض, به طور پیش فرض, صورت پیش فرض
GT
GD
C
H
L
M
O
delivered
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: تحویل, تحویل داده, تحویل داده می, تحویل داده شده, تحویل داده است
GT
GD
C
H
L
M
O
demonstrate
/ˈdem.ən.streɪt/ = VERB: نشان دادن, ثابت کردن, شرح دادن, اثبات کردن, تظاهرات کردن;
USER: نشان دادن, نشان, نشان می, نشان دهد, نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
demonstrates
/ˈdem.ən.streɪt/ = VERB: نشان دادن, ثابت کردن, شرح دادن, اثبات کردن, تظاهرات کردن;
USER: نشان می دهد, نشان, نشان می, نشان می دهد که, را نشان می
GT
GD
C
H
L
M
O
demonstration
/ˌdem.ənˈstreɪ.ʃən/ = NOUN: نمایش, تظاهرات, دمونستراسیون, اثبات, تظاهر;
USER: تظاهرات, نمایش, تظاهراتی, اثبات, تظاهرات در
GT
GD
C
H
L
M
O
device
/dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه;
USER: دستگاه, وسیله, دستگاه های, از دستگاه, دستگاه به
GT
GD
C
H
L
M
O
devices
/dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه;
USER: دستگاه, دستگاه های, دستگاههای, دستگاه ها, از دستگاه
GT
GD
C
H
L
M
O
different
/ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر;
USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت
GT
GD
C
H
L
M
O
directed
/diˈrekt,dī-/ = VERB: هدایت کردن, نظارت کردن, نظارت کردن, دستور دادن, معطوف داشتن, امر کردن, متوجه ساختن, اداره کردن, قراول رفتن, سوق دادن, عطف کردن;
USER: به کارگردانی, کارگردانی, هدایت, هدایت می, کارگردانی کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
dispatch
/dɪˈspætʃ/ = NOUN: اعزام, ارسال, گسیل, مخابره, توزیع امکانات, انجام سریع, شتاب, پیغام;
VERB: اعزام کردن, گسیل داشتن, گسیل کردن, اعزام داشتن, روانه کردن, مخابره کردن, کشتن, فرستا دن;
USER: اعزام, مخابره, گسیل داشتن, اعزام کردن, گسیل کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
document
/ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز;
USER: سند, مدرک, سند را, سند به
GT
GD
C
H
L
M
O
does
/dʌz/ = VERB: میکند;
USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
doesn
/ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد
GT
GD
C
H
L
M
O
don
/dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن;
NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده;
USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
done
/dʌn/ = ADJECTIVE: انجام شده, وقوع یافته;
USER: انجام شده, انجام, انجام داده, انجام می شود, انجام شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
double
/ˈdʌb.l̩/ = ADVERB: دو برابر;
ADJECTIVE: برابر, دوتایی, دولا, دوتا, همزاد;
VERB: دو برابر کردن, مضاعف کردن, دولا کردن;
NOUN: جفت, دوسر, المثنی;
USER: دو برابر, را دو برابر, دو برابر شود, دو برابر می, دو برابر کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
down
/daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین;
ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر;
NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود;
PREPOSITION: زیر;
USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می
GT
GD
C
H
L
M
O
drill
/drɪl/ = NOUN: مته, تمرین, مشق, مشق نظامی;
VERB: تمرین کردن, مته زدن, تعلیم دادن, تمرین دادن, مشق دادن, ممارست کردن;
USER: تمرین, مته, مشق, مته زدن, تمرین دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
due
/djuː/ = ADJECTIVE: ناشی از, مقتضی, قابل پرداخت, سر رسد;
NOUN: حق, بدهی, ذمه, موعد پرداخت, حقوق, پرداختنی;
USER: ناشی از, علت, دلیل, به دلیل, به علت
GT
GD
C
H
L
M
O
e
/iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
either
/ˈaɪ.ðər/ = ADJECTIVE: این و ان, هر یک از دو تا;
USER: هر دو, یا, یا به, هر کدام, یا از
GT
GD
C
H
L
M
O
electronically
/ɪˌlekˈtrɒn.ɪk/ = USER: الکترونیکی, صورت الکترونیکی, بصورت الکترونیکی, های الکترونیکی, الکترونیکی از
GT
GD
C
H
L
M
O
end
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام;
VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن;
USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه
GT
GD
C
H
L
M
O
english
/ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی;
VERB: بانگلیسی دراوردن;
ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی
GT
GD
C
H
L
M
O
enter
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید
GT
GD
C
H
L
M
O
erp
= USER: ERP, های erp, سازی ERP, ERP به, ERP در
GT
GD
C
H
L
M
O
et
/etˈæl/ = USER: و همکارانش, و همکاران, نشان, و دیگران, همکارانش
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
everything
/ˈev.ri.θɪŋ/ = PRONOUN: همه چیز;
USER: همه چیز, همه چیز را, همه چیز به, همه چیز در, که همه چیز
GT
GD
C
H
L
M
O
excel
/ɪkˈsel/ = VERB: برتری داشتن بر, بهتر بودن از, تفوق جستن بر;
USER: اکسل, برتری, های اکسل, اکسل به, اکسل و
GT
GD
C
H
L
M
O
expected
/ɪkˈspekt/ = VERB: انتظار داشتن, چشم داشتن, منتظر بودن, حامله بودن;
USER: انتظار می رود, انتظار, مورد انتظار, انتظار میرود, انتظار می رود که
GT
GD
C
H
L
M
O
expecting
/ɪkˈspekt/ = ADJECTIVE: منتظر;
USER: منتظر, انتظار, در انتظار, انتظار دارد, انتظار دارد که
GT
GD
C
H
L
M
O
family
/ˈfæm.əl.i/ = NOUN: خانواده, خاندان, فامیل, خانوار, حی, طایفه, عشیره;
USER: خانواده, به خانواده, خاندان, از خانواده, فامیل
GT
GD
C
H
L
M
O
filter
/ˈfɪl.tər/ = NOUN: صافی, صاف کن, پالونه, چیزی که بعضی پرتوا از ان میگذرند ولی حائل پرتوای دیگر است;
VERB: صاف کردن, تصفیه کردن, اب صاف کردن, پالودن;
USER: فیلتر, فیلتر کردن, فیلتر می, فیلتر کند, را فیلتر
GT
GD
C
H
L
M
O
filtered
/ˈfɪl.tər/ = VERB: صاف کردن, تصفیه کردن, اب صاف کردن, پالودن;
USER: فیلتر, فیلتر شده, فیلتر می, تصفیه شده, فیلتر شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
find
/faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن;
NOUN: یابنده, چیز یافته;
USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا
GT
GD
C
H
L
M
O
finish
/ˈfɪn.ɪʃ/ = NOUN: پایان, پرداخت, خاتمه, ختم;
VERB: تمام کردن, پایان یافتن, سپری کردن, خاتمه دادن, تمام شدن, منتهی شدن به, منجر شدن, سپری شدن;
USER: پایان, به پایان برسد, خاتمه, را به پایان برساند, ختم
GT
GD
C
H
L
M
O
first
/ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی;
ADVERB: اولا;
USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست
GT
GD
C
H
L
M
O
flanked
/flæŋk/ = VERB: از جناح حمله کردن, در کنار واقع شدن;
USER: کنار, flanked به, در flanked, قدرت بسمت
GT
GD
C
H
L
M
O
flexible
/ˈflek.sɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل انعطاف, نرم, قابل تغییر, تاشو, خم شو, قابل انحناء;
USER: قابل انعطاف, انعطاف پذیر, های انعطاف پذیر, قابل انعطاف است, انعطاف پذیر است
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
forget
/fəˈɡet/ = VERB: فراموش کردن, پشت سرگذاشتن, صرف نظر کردن;
USER: فراموش کردن, فراموش, را فراموش, فراموش کرده ام, را فراموش کرده ام
GT
GD
C
H
L
M
O
found
/faʊnd/ = VERB: بنیاد نهادن, تاسیس کردن, ریختن, قالب کردن, ذوب کردن, قالب ریزی کردن, ساختن, پایه زدن, تشکیل دادن, ساختمان کردن, بر پا کردن;
NOUN: ریخته گری;
ADJECTIVE: مکتشف;
USER: یافت, پیدا, در بر داشت, یافت می, یافت شده
GT
GD
C
H
L
M
O
fresh
/freʃ/ = ADJECTIVE: تازه, شیرین, تر و تازه, زنده, خنک, تازه نفس, باطراوت, سرد, خرم, با نشاط, سبز;
VERB: تازه کردن;
USER: تازه, شیرین, های تازه, تازه را, تازه به
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
fulfillment
/fo͝olˈfilmənt/ = NOUN: انجام, تکمیل, اجراء;
USER: انجام, تحقق, اجرای, تکمیل, اجراء
GT
GD
C
H
L
M
O
get
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
NOUN: زایش, تولد;
USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
give
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن;
NOUN: دهش;
USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید
GT
GD
C
H
L
M
O
go
/ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن;
NOUN: سیر;
USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به
GT
GD
C
H
L
M
O
gonna
/ˈɡə.nə/ = USER: تو, خوای, جاوا, به تو, می خوای
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
goods
/ɡʊd/ = NOUN: محموله, متاع;
USER: کالا, مغازه, کالاهای, کالا در, محصولات از
GT
GD
C
H
L
M
O
got
/ɡɒt/ = ADJECTIVE: بدست آمده;
USER: رو, کردم, شدم, هم, دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
green
/ɡriːn/ = ADJECTIVE: سبز, نارس, خام, تازه, خرم, بی تجربه;
NOUN: رنگ سبز, سبزه, چمن, ترو تازه;
VERB: سبز شدن, سبز کردن;
USER: سبز, رنگ سبز, سبز رنگ, سبز و
GT
GD
C
H
L
M
O
h
/eɪtʃ/ = NOUN: هشتمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: ساعت, H, در ساعت, ساعت و, بر ساعت
GT
GD
C
H
L
M
O
hand
/hænd/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت;
VERB: دادن, کمک کردن, با دست کاری را انجام دادن;
USER: دست, سوی, طرف, از سوی, از طرف
GT
GD
C
H
L
M
O
handheld
/ˌhændˈheld/ = USER: دستی, های دستی, دستی و, دستی را, های جیبی
GT
GD
C
H
L
M
O
happy
/ˈhæp.i/ = ADJECTIVE: خوشحال, مبارک, شاد, خوش, راضی, خرسند, خوشبخت, مسرور, سعادتمند, فرخنده, خندان, فرخ;
USER: خوشحال, شاد, راضی, خوش, خوشبخت
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
haven
/ˈheɪ.vən/ = NOUN: پناهگاه, جای امن, بندرگاه, لنگر گاه;
USER: پناهگاه, پناهگاه های, بندرگاه, جای امن, لنگر گاه
GT
GD
C
H
L
M
O
held
/held/ = VERB: نگه داشتن, نگاه داشتن, گرفتن, در دست داشتن, چسبیدن, منعقد کردن, باز داشتن, جا گرفتن, تصرف کردن;
USER: برگزار شد, برگزار, برگزار می, برگزار می شود, برگزار شده
GT
GD
C
H
L
M
O
hello
/helˈəʊ/ = INTERJECTION: سلام!, هالو, الو!;
USER: سلام, خوش آمدید, خوش, میهمان گرامی
GT
GD
C
H
L
M
O
here
/hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو;
USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به
GT
GD
C
H
L
M
O
highest
/hī/ = USER: بالاترین, بیشترین, با بالاترین, بالاترین میزان, بالاترین سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
him
/hɪm/ = PRONOUN: او را, به او, به او;
USER: او را, او, به او, از او, او را به
GT
GD
C
H
L
M
O
hosted
/həʊst/ = USER: میزبانی, میزبان, به میزبانی, میزبانی شده, های میزبانی
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
i
/aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد;
NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: من, من به, که من, من در, من از
GT
GD
C
H
L
M
O
icon
/ˈaɪ.kɒn/ = NOUN: شمایل, تندیس, تصویر, تمثال, پیکر, تصویر حضرت مسیح یا مریم و یا مقدسین مسیحی;
USER: شمایل, آیکون, آیکن, آیکون های, آیکون ها
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
illustrate
/ˈɪl.ə.streɪt/ = VERB: نشان دادن, توضیح دادن, مصور کردن, شرح دادن, با مثال روشن ساختن, اراستن, مزین شدن;
USER: نشان دادن, نشان, نشان می, نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
importantly
/ɪmˈpɔː.tənt/ = USER: مهم, مهمتر, مهم تر, همه مهمتر, مهمتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
including
/ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی;
USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول
GT
GD
C
H
L
M
O
individual
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد;
NOUN: فرد, شخص;
USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد
GT
GD
C
H
L
M
O
individuals
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADVERB: منحصرا;
USER: افراد, افرادی, از افراد, افراد را, افراد در
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
inmate
/ˈɪn.meɪt/ = NOUN: زندانی, اهل بیت, اهل, ساکن;
USER: زندانی, اهل بیت, اهل, بیت, ساکن
GT
GD
C
H
L
M
O
inside
/ɪnˈsaɪd/ = NOUN: داخل, تو, باطن, اعضای داخلی;
ADVERB: درون, بطن هر چیزی, نزدیک بمرکز;
ADJECTIVE: قسمت داخلی, نزدیک بمرکز;
PREPOSITION: داخل و یا توی چیزی;
USER: داخل, در داخل, درون, در درون, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
inspector
/ɪnˈspek.tər/ = VERB: رسیدگی کردن, بازرسی کردن, تفتیش کردن, سرکشی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
instance
/ˈɪn.stəns/ = NOUN: نمونه, مثال, مورد, مثل, لحظه, شاهد, سرمشق;
VERB: بعنوان مثال ذکر کردن;
USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مورد
GT
GD
C
H
L
M
O
instances
/ˈɪn.stəns/ = NOUN: نمونه, مثال, مورد, مثل, لحظه, شاهد, سرمشق;
USER: موارد, نمونه, از موارد, نمونه های
GT
GD
C
H
L
M
O
integrated
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = ADJECTIVE: متحد;
USER: یکپارچه, ادغام, یکپارچه شده است, ادغام شده, های یکپارچه
GT
GD
C
H
L
M
O
integration
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = NOUN: ائتلاف, اختلاط, انضمام, یک پارچگی, اتحاد عناصر مختلف اجتماع;
USER: ادغام, یکپارچه سازی, یکپارچگی, های یکپارچه سازی, ادغام شده
GT
GD
C
H
L
M
O
internet
/ˈɪn.tə.net/ = USER: اینترنت, اینترنتی, به اینترنت, اینترنت به, اینترنت را
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
islamic
/ˈɪz.lɑːm/ = ADJECTIVE: اسلامی;
USER: اسلامی, اسلام, اسلامی را, اسلامی ایران, اسلامی و
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
job
/dʒɒb/ = NOUN: کار, شغل, امر, ایوب, ساخت;
VERB: مقاطعه کاری کردن, دلالی کردن;
USER: کار, شغل, های شغلی, کار را, کار در
GT
GD
C
H
L
M
O
just
/dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش;
ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف;
NOUN: دادگر;
USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل
GT
GD
C
H
L
M
O
keep
/kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه;
USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید
GT
GD
C
H
L
M
O
keeps
/kiːp/ = NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه;
USER: نگه می دارد, را نگه می دارد, نگه می دارد و, نگه می دارد که
GT
GD
C
H
L
M
O
kids
/kɪd/ = NOUN: بچه, کودک, بزغاله, کوچولو, بچه کوچک, چرم بزغاله;
USER: بچه ها, بچه, کودکان, بچه های, بچه ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
know
/nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن;
USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند
GT
GD
C
H
L
M
O
labeled
/ˈleɪ.bəl/ = ADJECTIVE: برچسب دار;
USER: برچسب دار, برچسب, نشاندار شده, دارای برچسب, با برچسب
GT
GD
C
H
L
M
O
labels
/ˈleɪ.bəl/ = NOUN: برچسب, لقب, اتیکت, علامت, متمم سند یا نوشته, تکه باریک, اصطلاح خاص;
USER: برچسب ها, برچسب, برچسب های, برچسبها
GT
GD
C
H
L
M
O
large
/lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط;
USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع
GT
GD
C
H
L
M
O
lay
/leɪ/ = ADJECTIVE: غیر روحانی, غیر متخصص, غیر فنی, ناویژه کار, خارج از سلک روحانیت;
VERB: گذاردن, دفن کردن, تخم گذاردن, طرح کردن;
NOUN: داستان منظوم, اهنگ ملودی, الحان, جالس;
USER: غیر روحانی, وضع, دراز, گذاردن, دراز کشیده
GT
GD
C
H
L
M
O
let
/let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن;
NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی;
USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به
GT
GD
C
H
L
M
O
limited
/ˈlɪm.ɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: محدود, منحصر, مشروط;
USER: محدود, محدودی, محدود است, محدود شده, محدود به
GT
GD
C
H
L
M
O
line
/laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده;
VERB: پوشاندن, خط کشیدن;
USER: خط, سطر, از خط, در خط, رده
GT
GD
C
H
L
M
O
lines
/laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده, ریسمان, رسن, دهنه, لجام, مسیر کهباخط کشی مشخص میشود;
USER: خطوط, خط, از خطوط, خطوط را, خطوط و
GT
GD
C
H
L
M
O
list
/lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, کجی;
VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن;
USER: فهرست, لیست, لیستی, فهرستی, در لیست
GT
GD
C
H
L
M
O
location
/ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری;
USER: محل, محل سکونت, مکان, موقعیت
GT
GD
C
H
L
M
O
lock
/lɒk/ = NOUN: قفل, مانع, طره گیسو, دسته پشم, چخماق تفنگ, چفت و بست, سد متحرک;
VERB: قفل کردن, قفل شدن, بستن, بغل گرفتن, راکد گذاردن;
USER: قفل, قفل کردن, را قفل, قفل می, قفل شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
locks
/lɒk/ = NOUN: قفل, مانع, طره گیسو, دسته پشم, چخماق تفنگ, چفت و بست, سد متحرک, سدبالابر, چشمه پل, چین, محل پرچ یا اتصال دویاچند ورق فلزی;
USER: قفل, قفل های, قفل ها, قفل در, قفل درب
GT
GD
C
H
L
M
O
log
/lɒɡ/ = NOUN: لگاریتم, کارنامه, کنده, سفرنامهکشتی, گزارش سفرنامه کشتی, گزارش سفر هواپیما, قطعهای از درخت که اره نشده, سرعت سنجکشتی, صورت عملیات, گزارش روزانه عملیات هيئت یا عملیات موتور یا ماشین و غیره;
VERB: ثبت کردن وقایع, کندن کنده درخت, در سفرنامه وارد کردن;
USER: ورود به سیستم, وارد بخش مدیریت شوید, وارد سیستم شوید, سیستم وارد شوید
GT
GD
C
H
L
M
O
logged
/lɒɡ/ = ADJECTIVE: تسطیح شده, اهسته و کند شده در حرکت, از کنده پاک شده;
USER: وارد شده, وارد, وارد سایت, وارد سیستم شوید, سیستم وارد
GT
GD
C
H
L
M
O
login
/ˈlɒɡ.ɪn/ = NOUN: ورود به سیستم, دخول به سیستم;
USER: ورود به سیستم, برای ورود, برای ورود اینجا, ورود اینجا را, برای ورود اینجا را
GT
GD
C
H
L
M
O
logs
/lɒɡ/ = NOUN: لگاریتم, کارنامه, کنده, سفرنامهکشتی, گزارش سفرنامه کشتی, گزارش سفر هواپیما, قطعهای از درخت که اره نشده, سرعت سنجکشتی, صورت عملیات, گزارش روزانه عملیات هيئت یا عملیات موتور یا ماشین و غیره;
USER: سیاهههای مربوط, سیاهههای مربوط به, سیاهههای, لاگ, سیاههها
GT
GD
C
H
L
M
O
look
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
loss
/lɒs/ = NOUN: ضرر, زیان, فقدان, خسارت, اتلاف, اتلاف, عدم, باخت, مرگ, خسران, خدشه, گمراهی, خسار, ضلالت;
USER: فقدان, ضرر, اتلاف, خسارت, باخت
GT
GD
C
H
L
M
O
lot
/lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش;
ADVERB: خیلی, بسیار, بسی;
USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
love
/lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی;
VERB: دوست داشتن, عشق داشتن;
USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
m
/əm/ = NOUN: سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی بشکل حرف م;
USER: متر, M, م, متر است, M را
GT
GD
C
H
L
M
O
main
/meɪn/ = ADJECTIVE: اصلی, عمده, مهم, نیرومند, تمام, کامل, با اهمیت;
NOUN: دریا;
USER: اصلی, عمده, های اصلی, مهم, اصلی این
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
maybe
/ˈmeɪ.bi/ = ADVERB: شاید, ممکن است, احتمالا;
USER: شاید, ممکن است, احتمالا, شاید به, شاید هم
GT
GD
C
H
L
M
O
me
/miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن;
USER: به من, من, مرا, من را, من به
GT
GD
C
H
L
M
O
mean
/miːn/ = NOUN: میانگین, حد وسط;
ADJECTIVE: متوسط, بدجنس, بد, میانی, اب زیر کاه, خسیس, وسطی, واقع در وسط;
VERB: قصد داشتن, مقصود داشتن;
USER: متوسط, معنی, میانگین, به معنای, به معنی
GT
GD
C
H
L
M
O
measure
/ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر;
VERB: اندازه گرفتن, سنجیدن;
USER: اندازه, اندازه گیری, میزان, اندازه گیری می, را اندازه گیری
GT
GD
C
H
L
M
O
mentioned
/ˈmenCHən/ = ADJECTIVE: مذکور, نام برده, چیز ذکر شده;
USER: مذکور, ذکر, ذکر شده, ذکر شد, نام برده
GT
GD
C
H
L
M
O
menu
/ˈmen.juː/ = NOUN: منو, فهرست انتخاب, صورت غذا, فهرست خوراک;
USER: منو, کردن منو, منو استفاده, منو استفاده کنید, منو را
GT
GD
C
H
L
M
O
mess
/mes/ = NOUN: یک ظرف غذا, یک خوراک, هم غذایی, طعام, سالن غذا خوری سرباز خانه;
VERB: خوراندن, شلوغ کاری کردن, الوده کردن, اشفته کردن, خوراک دادن;
USER: یک ظرف غذا, ظروف سرباز یا مسافر, ظرف غذا, ظرف غذا را, یک ظرف غذا به
GT
GD
C
H
L
M
O
might
/maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش;
USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
most
/məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین;
NOUN: مقدار زیاد;
USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
movement
/ˈmuːv.mənt/ = NOUN: جنبش, حرکت, نهضت, گردش, تکان, سیر, تغییر مکان, ژست, وزن, حرکت سریع;
USER: جنبش, حرکت, نهضت, جنبش های, جنبش را
GT
GD
C
H
L
M
O
multiple
/ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا;
NOUN: مضرب;
USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون
GT
GD
C
H
L
M
O
my
/maɪ/ = PRONOUN: مال من, متعلق بمن, ای وای, خودمانی, مربوط بمن;
USER: من, ام, من به, من در, های من
GT
GD
C
H
L
M
O
nearby
/ˌnɪəˈbaɪ/ = ADVERB: نزدیک;
ADJECTIVE: نزدیک;
USER: نزدیک, در نزدیکی, این نزدیکی هست, در این نزدیکی هست, در این نزدیکی
GT
GD
C
H
L
M
O
need
/niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی;
VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج
GT
GD
C
H
L
M
O
net
/net/ = ADJECTIVE: خالص, ویژه, خرج دررفته, اساسی, اصلی;
NOUN: شبکه, تور, توری, دام, عمده, تار عنکبوت, تور ماهی گیری و امثال ان;
VERB: بدام افکندن, با تور گرفتن, شبکه دار کردن, بتور انداختن;
USER: خالص, شبکه, تور, توری, ویژه
GT
GD
C
H
L
M
O
nets
/net/ = NOUN: شبکه, تور, توری, دام, عمده, تار عنکبوت, تور ماهی گیری و امثال ان;
USER: شبکه, تورهای, شبکه های, تور, پشه بند
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
next
/nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین;
PREPOSITION: جنب;
ADVERB: سپس;
USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
normally
/ˈnɔː.mə.li/ = USER: به طور معمول, طور معمول, به طور طبیعی, به طور معمول در, به طور معمول به
GT
GD
C
H
L
M
O
notices
/ˈnəʊ.tɪs/ = NOUN: توجه, اطلاع, خبر, اخطار, اعلان, اگهی;
USER: اعلامیه, اعلامیه های, یادداشتهای, تذکرات, اخطاریه
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
number
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر;
USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
okay
/ˌəʊˈkeɪ/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب;
NOUN: تصویب, اجازه;
VERB: تصویب کردن;
USER: خوب, درست است, خوب است, اشکالی ندارد, بسیار خوب
GT
GD
C
H
L
M
O
old
/əʊld/ = ADJECTIVE: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق, گذشته, سالخورده, فرسوده, دیرینه, باستانی, کهن سال, کهنه کار, عتیق, سالار, پارینه, زر, سابقی, پیرانه;
USER: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
options
/ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل;
USER: گزینه های, گزینه, گزینه ها, گزینههای, گزینه هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
order
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه;
VERB: مرتب کردن, منظم کردن;
USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام
GT
GD
C
H
L
M
O
ordered
/ˈɔː.dəd/ = ADJECTIVE: منظم, مرتب, سفارش داده شده, فرموده, موظف, دارای نظم و ترتیب;
USER: سفارش داده شده, دستور داد, دستور داده, مرتب, منظم
GT
GD
C
H
L
M
O
orders
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه, حواله, دسته, زمره, فرمایش, نوع, ارجاع, ردیف, مقام, ایین, ساز, انتظام, امریه, ضابطه, دسته اجتماعی, طرز قرار گیری, صنف, سیاق, ایین و مراسم, خط, فرقهیاجماعت مذهبی, گروهخاصی, درمان, ارایش, رسم, انجمن;
USER: سفارشات, دستور, میزان سفارشات, سفارشات را, از سفارشات
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
out
/aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده;
ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از;
VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن;
NOUN: راه حل;
USER: خارج, از, بیرون, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
outer
/ˈaʊ.tər/ = ADJECTIVE: بیرونی, خارجی, خارج;
USER: خارجی, بیرونی, های بیرونی, خارج, بیرونی را
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
pack
/pæk/ = NOUN: بسته, دسته, کوله پشتی, بقچه, گروه, یک بسته, یک دست ورق بازی, ملافه;
VERB: بسته کردن, بسته بندی کردن, قرار دادن, توده کردن, بزور چپاندن, بار کردن, بردن;
USER: بسته, دسته, بسته کردن, کوله پشتی, بسته بندی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
pages
/peɪdʒ/ = NOUN: صفحات;
USER: صفحات, صفحه, صفحههای, صفحات را
GT
GD
C
H
L
M
O
palette
/ˈpæl.ət/ = NOUN: پولک, جعبه رنگ نقاشی, زینت الات بدلی مانند منجوق و غیره
GT
GD
C
H
L
M
O
paper
/ˈpeɪ.pər/ = NOUN: مقاله, کاغذ, روزنامه, ورقه, ورق کاغذ, جواز, پروانه;
VERB: روی کاغذ نوشتن, با کاغذ پوشاندن;
USER: مقاله, کاغذ, مقاله به, روزنامه
GT
GD
C
H
L
M
O
parallel
/ˈpær.ə.lel/ = ADJECTIVE: موازی, متوازی, برابر;
NOUN: مدار, خط موازی, خط متوازی;
VERB: موازی کردن, برابر کردن;
USER: موازی, موازات, موازی است, توازی, موازی است و
GT
GD
C
H
L
M
O
part
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه;
VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن;
USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
partially
/ˈpɑː.ʃəl.i/ = ADVERB: طرفدارانه;
USER: تا حدی, نیمه, حدی, بخشی از, جزئی
GT
GD
C
H
L
M
O
particular
/pəˈtɪk.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, بخصوص, مخصوص, مختص, دقیق, منحصر بفرد, نکته بین, تک, خصوصی;
NOUN: خصوصیات, فقره;
USER: خاص, ویژه, بخصوص, به ویژه, به طور خاص
GT
GD
C
H
L
M
O
password
/ˈpɑːs.wɜːd/ = NOUN: رمز عبور, کلمه رمز, اسم رمز, اسم عبور, نشانی, اسم شب;
USER: رمز عبور, رمز, عبور رمز عبور, رمز ورود, رمز عبور رمز
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
performance
/pəˈfɔː.məns/ = NOUN: کارایی, اجرا, انجام, ساخت, نمایش, شاهکار, ایفا, کار برجسته;
USER: کارایی, عملکرد, انجام, اجرا, با کارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
person
/ˈpɜː.sən/ = NOUN: شخص, نفر, آدم, کس, تن, ذات, وجود, هیکل;
USER: شخص, فرد, نفر, آدم, کس
GT
GD
C
H
L
M
O
picking
/pik/ = NOUN: جیب بری, پس مانده, دله دزدی;
ADJECTIVE: ناخنک زنی;
USER: جیب بری, چیدن, پس مانده, از چیدن, به چیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
pics
/pik/ = USER: عکس, عکسهای, تصاویر, عکس های, عکس ها,
GT
GD
C
H
L
M
O
place
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله
GT
GD
C
H
L
M
O
please
/pliːz/ = VERB: لطفا, خوشحال کردن, دلپذیر کردن, خشنود ساختن, کیف کردن, سرگرم کردن;
ADVERB: خواهشمند است, بفرمایید;
USER: لطفا, لطفا به, لطفا با, لطفا از, لطفا در
GT
GD
C
H
L
M
O
point
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن;
USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
preferably
/ˈpref.ər.ə.bli/ = USER: ترجیحا, و ترجیحا, ترجیحا در, ترجیحا با, ترجیحا از
GT
GD
C
H
L
M
O
premise
/ˈprem.ɪs/ = NOUN: بنیاد و اساس بحی, فرض قبلی, فرضیه مقدم, قضیه ثابت یا اثبات شده, صغری و کبرای قیاس منطقی;
VERB: فرض منطقی کردن;
USER: فرض, قضیه, مقدمه, فرضیه, فرض این
GT
GD
C
H
L
M
O
press
/pres/ = NOUN: پرس, مطبوعات, فشار, چاپ, جراید, ازدحام, منگنه;
VERB: فشردن, فشار دادن, فشار وارد اوردن بر, وارد اوردن, ازدحام کردن;
USER: فشار, مطبوعات, پرس, فشردن, فشار دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
print
/prɪnt/ = NOUN: چاپ, عکس چاپی;
VERB: چاپ کردن, ماشین کردن;
USER: چاپ, نسخه قابل چاپ, چاپ کنید, را چاپ, چاپ می
GT
GD
C
H
L
M
O
process
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد;
VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن;
USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل
GT
GD
C
H
L
M
O
processed
/ˈprəʊ.sest/ = VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن;
USER: پردازش, پردازش شده, فرآوری شده, پردازش می, پردازش شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
product
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در
GT
GD
C
H
L
M
O
products
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های
GT
GD
C
H
L
M
O
published
/ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن;
USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
pull
/pʊl/ = NOUN: کشش;
VERB: کشیدن, کندن, کشیدن دندان, پشم کندن از, چیدن, بطرف خود کشیدن;
USER: کشیدن, جلو, جلو و, بکشد, کشش
GT
GD
C
H
L
M
O
pulls
/pʊl/ = NOUN: کشش;
USER: نیش ترمزی میزند, می کشد, نیش ترمزی میزند و, را می کشد, را نیش ترمزی میزند
GT
GD
C
H
L
M
O
purchase
/ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین;
VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن;
USER: خرید, خریداری, خریداری کنید, را خریداری, به خرید
GT
GD
C
H
L
M
O
put
/pʊt/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن;
NOUN: پرتاب;
USER: قرار دادن, قرار, قرار داده, قرار داده است, قرار داده و
GT
GD
C
H
L
M
O
putting
/ˌɒfˈpʊt.ɪŋ/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن;
USER: قرار دادن, دادن, قرار, با قرار دادن, از قرار دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
quality
/ˈkwɒl.ɪ.ti/ = NOUN: کیفیت, خصوصیت, چگونگی, صفت, جنبه, نوع, نهاد, زاب, چونی, وجود;
USER: کیفیت, با کیفیت, کیفیت بالا, از کیفیت, کیفیت را
GT
GD
C
H
L
M
O
quantity
/ˈkwɒn.tɪ.ti/ = NOUN: مقدار, کمیت, اندازه, عدد, مبلغ, چندی, قدر, حد, عده;
USER: مقدار, کمیت, کمی, اندازه, مقدار مورد
GT
GD
C
H
L
M
O
quite
/kwaɪt/ = ADVERB: کاملا, واقعا, بکلی, تماما;
USER: کاملا, بسیار, کاملا به, واقعا, که کاملا
GT
GD
C
H
L
M
O
raced
/reɪs/ = VERB: دویدن, مسابقه دادن, بسرعت رفتن, سرعت گرفتن;
USER: مسابقه, شتافت, رقابت, مسابقه دادن, دویدیم
GT
GD
C
H
L
M
O
re
/riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به;
USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
ready
/ˈred.i/ = ADJECTIVE: اماده, مهیا, فراهم, موجود, حی و حاضر;
VERB: اماده کردن, مهیا کردن, حاضر کردن;
USER: اماده, آماده, آماده است, و آماده, را آماده
GT
GD
C
H
L
M
O
receipt
/rɪˈsiːt/ = NOUN: رسید, دریافت, اعلام وصول, قبض;
VERB: رسید دادن, اعلام وصول نمودن, وصول کردن, بزهکاران را تحویل گرفتن;
USER: دریافت, رسید, وصول, قبض, رسید دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
receive
/rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن;
USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می
GT
GD
C
H
L
M
O
received
/rɪˈsiːvd/ = ADJECTIVE: رسیده, مورد قبول عامه;
USER: رسیده, دریافت, دریافت کرد, دریافت کرده, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
receiver
/rɪˈsiː.vər/ = NOUN: گیرنده, دریافت کننده, دستگاه گیرنده, متصدی دریافت, پذیرنده, خریدار مال دزدی;
USER: گیرنده, دریافت کننده, گیرنده های, از گیرنده, گیرنده را
GT
GD
C
H
L
M
O
receiving
/rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن;
USER: دریافت, از دریافت, دریافت می, را دریافت, دریافت کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
reconfirm
= USER: مجددا, تأیید, تأیید می, تید, اiت تید,
GT
GD
C
H
L
M
O
refresh
/rɪˈfreʃ/ = VERB: تازه کردن, خنک کردن, نیروی تازه دادن به, روشن کردن, خنک ساختن, از خستگی بیرون اوردن, با طراوت کردن;
USER: تازه کردن, تازه, تجدید, خنک کردن, نیروی تازه دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
refresher
/rɪˈfreʃ.ər/ = NOUN: تازه کننده, طراوات بخش;
USER: طراوات بخش, طراوات, یادآوری, تازه کننده, برای تازه کردن آموختهها
GT
GD
C
H
L
M
O
regular
/ˈreɡ.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: منظم, عادی, مرتب, با قاعده, معین, متقارن, حقیقی, پا بر جا;
USER: منظم, به طور منظم, عادی, مرتب, با قاعده
GT
GD
C
H
L
M
O
repacking
GT
GD
C
H
L
M
O
resolution
/ˌrez.əˈluː.ʃən/ = NOUN: حل, دقت, تفکیک پذیری, تصمیم, رفع, تحلیل, عزم, تصویب, نتیجه, تجزیه, ثبات قدم, قصد, نیت, عزم راسخ, عزیمت;
USER: حل, تفکیک پذیری, دقت, رفع, تحلیل
GT
GD
C
H
L
M
O
responsibility
= NOUN: مسئوليت, عهده, جوابگویی;
USER: مسئوليت, مسئولیت, عهده, مسئولیت پذیری
GT
GD
C
H
L
M
O
results
/rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد;
USER: نتایج, نتایج حاصل
GT
GD
C
H
L
M
O
returns
/rɪˈtɜːn/ = NOUN: عودت, برگشت, باز گشت, مراجعت, بازگشتن, رجعت, اعاده;
USER: بازده, گرداند, می گرداند, برمی گرداند, را برمی گرداند
GT
GD
C
H
L
M
O
rules
/ruːl/ = NOUN: قانون, قاعده, دستور, حکم, فرمانروایی, خط کش, ضابطه, عادت, گونیا, بربست, رسم, فرمانفرمای;
USER: قوانین, قواعد, مقررات, مشاهده قوانین, از قوانین
GT
GD
C
H
L
M
O
run
/rʌn/ = VERB: دویدن, اداره کردن, ادامه دادن, راندن, پخش شدن, پیمودن, دایر بودن;
NOUN: رانش, ترتیب, سلسله, تک, ردیف;
USER: دویدن, اجرا, را اجرا, اجرا کنید, را اجرا کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
running
/ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا;
USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در
GT
GD
C
H
L
M
O
rx
= USER: RX, RX مورد, های RX, RX را, نسخه RX,
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
save
/seɪv/ = VERB: نگاه داشتن, پس انداز کردن, نجارت دادن, رهایی بخشیدن, اندوختن, پس انداختن;
CONJUNCTION: فقط بجز;
PREPOSITION: فقط بجز, بجز اینکه;
USER: صرفه جویی, نجات دهد, صرفه جویی در, را نجات دهد, را ذخیره کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
say
/seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن;
NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم
GT
GD
C
H
L
M
O
saying
/ˈseɪ.ɪŋ/ = NOUN: گفته, ضرب المثل, اظهار, حکمت, پند, مثال, گفتار مشهور;
USER: گفته, و گفت, اظهار, کرد و گفت
GT
GD
C
H
L
M
O
scanner
/ˈskæn.ər/ = NOUN: پوینده;
USER: اسکنر, پویشگری, اسکنر های, از اسکنر, دستگاه اسکنر
GT
GD
C
H
L
M
O
scanning
/skæn/ = NOUN: پویش, مرور اجمالی;
USER: پویش, اسکن, اسکن کردن, های اسکن, اسکن در
GT
GD
C
H
L
M
O
screen
/skriːn/ = NOUN: سرند, پرده, غربال, پرده سینما, صفحه تلویزیون, تور سیمی, سپر, خمار, دیوار, تخته حفاظ, پنجره توری دار;
VERB: روی پرده افکندن, الک کردن, تور سیمی نصب کردن, روی پرده سینما یا تلویزیون نمایش دادن;
USER: پرده, صفحه نمایش, صفحه, روی صفحه نمایش, صفحه نمایش را
GT
GD
C
H
L
M
O
second
/ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد;
NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن;
USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
see
/siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
NOUN: مقر یا حوزه اسقفی;
USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که
GT
GD
C
H
L
M
O
send
/send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن;
USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می
GT
GD
C
H
L
M
O
sent
/sent/ = ADJECTIVE: فرستاده;
USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است
GT
GD
C
H
L
M
O
server
/ˈsɜː.vər/ = NOUN: خدمتگذار, خدمتکار, نوکر, کمک کننده, بازیکنی که توپ را میزند;
USER: سرور, سرور را, سرور های, سرور به, سرور در
GT
GD
C
H
L
M
O
session
/ˈseʃ.ən/ = NOUN: جلسه, نشست, مجلس, دوره تحصیلی;
USER: جلسه, نشست, وارد نمایید, را وارد نمایید, عبورتان را وارد
GT
GD
C
H
L
M
O
set
/set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت;
VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن;
ADJECTIVE: روشن, واقع شده;
USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
sever
/ˈsev.ər/ = VERB: جدا کردن, بریدن;
USER: جدا کردن, قطع, شدید, جدا, شدت
GT
GD
C
H
L
M
O
shipping
/ˈʃɪp.ɪŋ/ = NOUN: کشتیرانی, حمل, ترابری, ناوگان;
USER: حمل, حمل و نقل, کشتیرانی, های حمل و نقل, ترابری
GT
GD
C
H
L
M
O
should
/ʃʊd/ = VERB: باید, بایست;
USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از
GT
GD
C
H
L
M
O
show
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن;
USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات
GT
GD
C
H
L
M
O
showing
/ˈʃəʊ.ɪŋ/ = NOUN: نمایش, ارائه, اظهار, شاخص, جلوه, اشکار سازی;
USER: نمایش, نشان, نشان دادن, نشان می, را نشان می
GT
GD
C
H
L
M
O
side
/saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب;
VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن;
USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب
GT
GD
C
H
L
M
O
simple
/ˈsɪm.pl̩/ = ADJECTIVE: ساده, بسیط, سهل, خام, بی تزویر, فروتن, بی تکلف, ناازموده, نادان;
USER: ساده, ساده است, ساده و, های ساده, ساده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
simply
/ˈsɪm.pli/ = ADVERB: بسادگی, واقعا, حقیقتا;
USER: بسادگی, سادگی, به سادگی, به سادگی به, به سادگی با
GT
GD
C
H
L
M
O
simulating
/ˈsɪm.jʊ.leɪt/ = ADJECTIVE: متظاهر;
USER: متظاهر, شبیه سازی, شبیهسازی, شبیه, شبیه ساز
GT
GD
C
H
L
M
O
sir
/sɜːr/ = NOUN: آقا, شخص محترم, لرد, شخص والامقام;
USER: آقا, سر, قربان
GT
GD
C
H
L
M
O
site
/saɪt/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, مقر, جا, زمین زیر ساختمان;
USER: محل, سایت, وب سایت, به سایت, سایت را
GT
GD
C
H
L
M
O
size
/saɪz/ = NOUN: اندازه, سایز, مقدار, میزان, قد, قالب, چسبزنی;
VERB: اهار زدن, ساختن یاردهبندی کردن برحسب اندازه, بر اورد کردن;
USER: اندازه, سایز, در اندازه, اندازه های, اندازه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
skip
/skɪp/ = VERB: جست و خیز کردن, پریدن, جست زدن, ورجه ورجه کردن, تپیدن, پرش کردن, رقص کنان حرکت کردن, لی لی کردن, از قلم اندازی, سفید گذاردن قسمتی از نقاشی, بالا و پایین رفتن;
NOUN: جست, جست بزن;
USER: پریدن, جست و خیز, پرش, پرش به, جست و خیز به
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
some
/səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا;
ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی;
USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
soon
/suːn/ = ADVERB: زود, بزودی, طولی نکشید, عنقریب, قریبا;
USER: بزودی, زودی, به زودی, زود, به زودی به
GT
GD
C
H
L
M
O
sort
/sɔːt/ = NOUN: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه, طرز, رقم;
VERB: جور کردن, طبقه بندی کردن, دسته دسته کردن, جور درامدن, پیوستن, دمساز شدن;
USER: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه
GT
GD
C
H
L
M
O
sry
= USER: SRY, ژن SRY, نیز ژن SRY, SRY به,
GT
GD
C
H
L
M
O
stage
/steɪdʒ/ = NOUN: مرحله, صحنه, طبقه, صحنه نمایش, پله, وهله, اشکوب, پردهگاه, پایه;
VERB: در صحنه ظاهر شدن, مرحله دار شدن;
USER: مرحله, صحنه, در مرحله, مرحله ای, به مرحله
GT
GD
C
H
L
M
O
start
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا
GT
GD
C
H
L
M
O
status
/ˈsteɪ.təs/ = NOUN: وضعیت, موقعیت, وضع, حالت, مقام, شان, حال, پایه;
USER: وضعیت, موقعیت, وضع, حالت, مقام
GT
GD
C
H
L
M
O
stick
/stɪk/ = NOUN: چوب, چسبندگی, چماق, چوب دستی, عصا, تاخیر, چسبناک;
VERB: چسبیدن, چسباندن, بهم پیوستن, فرو بردن, بستن;
USER: چوب, چسبیدن, چوب دستی, چماق, چسباندن
GT
GD
C
H
L
M
O
still
/stɪl/ = ADVERB: هنوز, باز هم, همیشه, هنوز هم معذلک;
ADJECTIVE: ساکن, راکد, خاموش, بی حرکت, ساکت, ارام;
NOUN: سکوت, دستگاه تقطیر, خاموشی;
VERB: ارام کردن, ساکت کردن, عرق گرفتناز;
USER: هنوز, هنوز هم, باز هم, هنوز هم به, هنوز هم در
GT
GD
C
H
L
M
O
stock
/stɒk/ = NOUN: ذخیره, موجودی, سهم, سرمایه, قنداق, در انبار, مایه, پایه, سهمیه;
ADJECTIVE: موجود, حاضر, اماده;
USER: موجودی, سهام, بورس, موجود, سهام در
GT
GD
C
H
L
M
O
stop
/stɒp/ = NOUN: توقف, ایست, ایستگاه, ترک, نقطه, تعلیق, تکیه;
VERB: متوقف ساختن, ایستادن, توقف کردن, مانع شدن, خوابیدن;
USER: توقف, متوقف, متوقف کردن, را متوقف, متوقف ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
suggestion
/səˈdʒes.tʃən/ = NOUN: پیشنهاد, تلقین, اشاره, القاء, اظهار عقیده, الهام;
USER: پیشنهاد, پیشنهادی, اشاره, تلقین, این پیشنهاد
GT
GD
C
H
L
M
O
supplier
/səˈplaɪ.ər/ = NOUN: تهیه کننده, رساننده, کارپرداز, متصدی ملزومات;
USER: تهیه کننده, عرضه کننده کالا, منبع, عرضه کننده, با عرضه کننده کالا
GT
GD
C
H
L
M
O
supports
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء, ملاک, متکا, پشتیبان زیر برد;
USER: پشتیبانی, پشتیبانی از, پشتیبانی می, را پشتیبانی, را پشتیبانی می
GT
GD
C
H
L
M
O
sweet
/swiːt/ = ADJECTIVE: شیرین, خوش, مطبوع, نوشین;
NOUN: نقل;
USER: شیرین, های شیرین, شیرین و, شیرین به, ی شیرین
GT
GD
C
H
L
M
O
symbol
/ˈsɪm.bəl/ = NOUN: نماد, نشان, مظهر, رمز, اشاره, رقم, علم;
USER: نماد, سمبل, نمادی, نشان, مظهر
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
t
/tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت;
USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
tells
/tel/ = USER: می گوید, گوید, می گوید که, گوید که, می گوید در
GT
GD
C
H
L
M
O
th
/ˈTHôrēəm/ = USER: هفتم, ام, هشتم, امین, پنجمین
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
them
/ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها;
USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
then
/ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی;
USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
thirty
/ˈθɜː.ti/ = thirty, third, عدد سی;
USER: سی, سی و, از سی, به سی, و سی
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
though
/ðəʊ/ = CONJUNCTION: گرچه, اگر چه, ولی, ولو, هر چند با اینکه;
ADVERB: باوجود اینکه, بهر حال, باوجود ان, بهرجهت;
USER: اگر چه, هر چند, گرچه, هر چند که, ولی
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
today
/təˈdeɪ/ = NOUN: امروز;
USER: امروز, امروزه, امروز در
GT
GD
C
H
L
M
O
total
/ˈtəʊ.təl/ = ADJECTIVE: مجموع, کل, کلی, تام, کامل, مطلق;
NOUN: جمع, جمع کل, حاصل جمع, جمله;
VERB: جمع کردن;
USER: کل, مجموع, کلی, کامل, جمع
GT
GD
C
H
L
M
O
town
/taʊn/ = NOUN: شهر, شهرک, شهر کوچک, قصبه, قصبه حومه شهر;
USER: شهر, شهرک, شهر را, شهر به, شهر در
GT
GD
C
H
L
M
O
track
/træk/ = NOUN: مسیر, شیار, خط, راه, رد پا, جاده, نشان, زنجیر;
VERB: دنبال کردن, پیگردی کردن, ردپا را گرفتن, پی کردن;
USER: مسیر, پیگیری, ردیابی, دنبال کردن, شیار
GT
GD
C
H
L
M
O
trait
/treɪt/ = NOUN: ویژگی, خصیصه, خاصیت, جنبه, نشان ویژه, نشان اختصاصی;
USER: ویژگی, صفت, صفات, خصیصه, صفت به
GT
GD
C
H
L
M
O
transaction
/trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معامله, انجام, ترکنش, سودا;
USER: معامله, تراکنش, معامله را, معامله ای, معامله به
GT
GD
C
H
L
M
O
transactions
/trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معاملات, شرح مذاکرات;
USER: معاملات, تراکنش, انجام معاملات, تراکنش های, معاملات را
GT
GD
C
H
L
M
O
transcript
/ˈtræn.skrɪpt/ = NOUN: رونوشت, نسخه رونوشت;
USER: رونوشت, متن, نسخه, نسخه رونوشت, متن پیادهشده
GT
GD
C
H
L
M
O
transmit
/trænzˈmɪt/ = VERB: پراکندن, انتقال دادن, مخابره کردن, رساندن, فرا فرستادن, سرایت کردن, فرستا دن;
USER: انتقال, منتقل, را منتقل, را انتقال, انتقال می
GT
GD
C
H
L
M
O
twenty
/ˈtwen.ti/ = عدد بیست;
USER: بیست, بیست و, از بیست, و بیست, به بیست
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
uh
/ɜː/ = USER: آه, اوه, بودیم, خدای من, بودیم و
GT
GD
C
H
L
M
O
units
/ˈjuː.nɪt/ = NOUN: واحد, یگان, یک, یکه, شمار, یک دستگاه, عده, عدد فردی;
USER: واحد, واحدهای, واحد های, واحدها, واحد در
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
upload
/ʌpˈləʊd/ = USER: آپلود, آپلود کنید, بارگذاری کنید, فایل را ارسال, را آپلود
GT
GD
C
H
L
M
O
uploaded
/ʌpˈləʊd/ = USER: آپلود, ارسال, ارسال شده, بارگذاری, بارگذاری شده
GT
GD
C
H
L
M
O
us
/ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما;
USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
useful
/ˈjuːs.fəl/ = ADJECTIVE: مفید, سودمند, قابل استفاده, مثمر, فیض بخش, بافایده;
USER: مفید, سودمند, مفید است, مفید باشد, مفید می
GT
GD
C
H
L
M
O
user
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در
GT
GD
C
H
L
M
O
username
/ˈjuː.zə.neɪm/ = USER: نام کاربری, کاربری, ورود نام کاربری, نام, نام کاربر
GT
GD
C
H
L
M
O
users
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
v
/viː/ = NOUN: حرف بیست و دوم الفبای انگلیسی;
USER: V, پنجم, V را, V در
GT
GD
C
H
L
M
O
value
/ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه;
VERB: سنجیدن, قیمت کردن, قدردانی کردن, گرامی داشتن;
USER: ارزش, مقدار, ارزش های, قیمت, با ارزش
GT
GD
C
H
L
M
O
various
/ˈveə.ri.əs/ = ADJECTIVE: مختلف, گوناگون, متنوع, چندین, غیر متجانس, جورواجو, چند تا;
USER: مختلف, های مختلف, گوناگون, متنوع, مختلف از
GT
GD
C
H
L
M
O
ve
/ -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید
GT
GD
C
H
L
M
O
via
/ˈvaɪə/ = PREPOSITION: از طریق, توسط, بوسیله;
ADVERB: از راه;
USER: از طریق, طریق, توسط, را از طریق, بوسیله
GT
GD
C
H
L
M
O
video
/ˈvɪd.i.əʊ/ = ADJECTIVE: تصویری, تلویزیونی;
NOUN: تلویزیون;
USER: تصویری, ویدیو, ویدئو, ویدئویی, های ویدئویی
GT
GD
C
H
L
M
O
view
/vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت;
VERB: دیدن, از نظر گذراندن;
USER: نظر, دیدن, مشاهده, مشاهده و, مشاهده کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
vindication
/ˈvɪn.dɪ.keɪt/ = NOUN: اثبات بیگناهی, دفاع, توجیه, حمایت;
USER: دفاع, اثبات بیگناهی, توجیه, اثبات حقانیت, توجیه کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
visit
/ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت;
VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن;
USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
voters
/ˈvəʊ.tər/ = NOUN: رای دهنده, کسی که رای میدهد;
USER: رای دهندگان, رأی دهندگان, رای دهندگان را, رای دهندگان به, از رای دهندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
want
/wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری;
VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن;
USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند
GT
GD
C
H
L
M
O
warehouse
/ˈweə.haʊs/ = NOUN: انبار کالا, مخزن, انبار گمرک, مکان انباره, بارخانه, محل تخلیه کالا از واگن وبارگیری ان در کشتی;
VERB: انبار کردن;
USER: مخزن, انبار, ذخیره سازی, های انبار, انبار در
GT
GD
C
H
L
M
O
was
/wɒz/ = VERB: بود;
USER: بود, شد, بوده است, شده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
wasn
/ˈwɒz.ənt/ = USER: نبود, نبودم, حلقهها, نشد, به حلقهها
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
web
/web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده;
VERB: تنیدن;
USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب
GT
GD
C
H
L
M
O
website
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را
GT
GD
C
H
L
M
O
welcome
/ˈwel.kəm/ = NOUN: خوش آمد, خوشامد, خوش باش;
VERB: خوشامد گفتن, پذیرایی کردن;
USER: خوش آمد, خوش آمدید, انجمن خوش آمدید, خوش آمد گویی, خوشامد
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
where
/weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی;
USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
whilst
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حالیکه, در مدتی که, در خلال مدتی که, ضمناینکه;
USER: در حالیکه, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که به
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
whole
/həʊl/ = ADJECTIVE: مجموع, تمام, کامل, همه, سراسر, سالم, درست, تمام و کمال, دست نخورده, بی خرده;
USER: تمام, کامل, همه, مجموع, سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
work
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز;
VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن;
USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
works
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز, زیست, نوشتجات, اثار ادبی یا هنری, کارخانه, استحکامات, فعل;
USER: کار می کند, این نسخهها کار, با این نسخهها کار, نسخهها کار میکند, این نسخهها کار میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
would
/wʊd/ = NOUN: تمایل;
VERB: ایکاش;
USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم
GT
GD
C
H
L
M
O
yeah
/jeə/ = USER: آره, بله, آری
GT
GD
C
H
L
M
O
yet
/jet/ = ADVERB: هنوز, در عین حال, با اینحال, تا کنون, باز هم, تاحال, تا ان زمان, تا انوقت;
CONJUNCTION: ولی;
USER: هنوز, در عین حال, رتبهدهی نشده است, رتبهدهی نشده, هنوز به
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
410 words